شخصي خدمت امام صادق - عليه السلام- رسيد، و براي انجام كاري استخاره كرد. از قضاء استخاره بد آمد. ولي اعتنا نكرد، و سفرش را كه براي تجارت بود، آغاز كرد. اتفاقاً در سفر به او خوش گذشت، و سود بسياري به دست آورد. وي از بد آمدن استخاره در شگفت ماند، از اين رو پس از بازگشت، خدمت حضرت رسيد و جريان را از ايشان پرسيد. امام صادق - عليه السلام- لبخندي نموده و فرمودند: به ياد داري كه در مسافرتت در فلان منزل آنچنان خسته بودي كه خوابت برد. و وقتي بيدار شدي كه آفتاب طلوع كرده و نماز صبحت قضا شده بود؟! اگر خداوند متعال آنچه را كه در دنياست به تو داده بود، جبران دو ركعت نماز قضاي تو نميشد.
حضرت محمد(ص)می فرمایند:اگر در کنار خانه شما نهری باشد و در روز پنج نوبت خود را در آن شست و شو دهید، آیا در بدن شما چیزی از آلودگی ها می ماند؟ هرگز! (انسان از آلودگی پاک می شود) نماز نیز مثل نهر جاری و روانی است که هرگاه بر پا می شود گناهان را می شوید و از بین می برد.
روز عاشوراء بين دو لشكر حقّ و باطل، آتش جنگ با شدّت تمام شعله ور بود.
در وسطهاى روز، يكى از ياران امام حسين علیه السلام جلو آمد و به آن حضرت عرضه داشت : هنگام نماز فرا رسيده است ؛ و اكنون كه به ملاقات خداوند متعال مى روم ، دوست دارم آخرين نماز را خوانده باشم .
حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام نگاهى به سمت آسمان كرد و فرمود: يادى از نماز كردى ، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد؛ بلى ، وقت نماز فرا رسيده است ، از دشمن بخواهيد تا مهلت دهند و نمازمان را بخوانيم .
ولى دشمن نپذيرفت ، به همين جهت امام عليه السّلام به زهير بن قين و سعيد بن عبداللّه دستور داد تا جلوى نمازگزاران بايستند و خود را سپر قرار دهند، تا آن كه حضرت به همراه ديگران نماز را اقامه نمايد.
آن دو نفر با چند تن ديگر از ياران جلوى حضرت ايستادند و بقيّه اصحاب پشت سر آن حضرت قرار گرفتند و نماز را به جماعت به عنوان نماز خوف اقامه نمودند.
منبع : چهل داستان وچهل حدیث از امام حسین علیه السلام ، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی